اشعار زیبا در مورد جنگل های زیبای شمال و آمازون
در این مطلب از سایت دندان الکترونیکی می خواهیم در مورد جنگل و اشعاری در مورد جنگل های زیبای شمال صحبت کنیم.
آجر شده قوت لایموتی که منم
فریاد و هوار از سکوتی که منم
آتش شده سهم جنگل خاک آلود
ای ابر ببار بر بلوطی که منم
آب دادن به دانهها
در خنکای عصر
خورشیدی آتشین
جیم نورتن
ترجمه: پگاه حمدی
دامان «شهلم» دوباره افروخته شد
سرسبزی آن به شعلهها دوخته شد
فریاد… بلوط؛ این عروس جنگل
مانند زنان شهر من سوخته شد
افراهای زمستانی
برهنه از هر چیز
جز بادبادکی آبی
وینونا بیکر
ترجمه: پگاه احمدی
در سینهی اهل درد، دردی باید
از مجلسیان دوباره مردی باید
این آتش کینه باز خواهد آمد
آقای رییس! بالگردی باید
بر آستانِ پنجره
زمین به درون میکشد
شبِ آرام را
سیسیلی هیل
ترجمه: پگاه احمدی
هر چند که از داغ «شهلم» محزونم
جاری شده آتش فنا در خونم
اما به خدا قسم که امشب مردم
از غیرت و اهتمامتان ممنونم
یک کلمه
اما هزار جور
باران
دیوید فینلی
ترجمه: پگاه احمدی
از شاخهی ایمان و یقین میروییم
مانند سنون آهنین میروییم
ای بیشرفان که شعله بر عشق زدید
ما جای بلوط از زمین میروییم
درخت کوچک
کاملا ساکت است
در شب پُرستاره
جک کرواک
ترجمه: علیرضا آبیز
در سینه اگر دشنه بکارد آتش
جز حیله چه در توبره دارد آتش
ما بر سر عهد خود کماکان هستیم
از چار طرف اگر ببارد آتش
از شاخه قطور
در رود میسُرد
آوازِ حشره
ایسا
ترجمه: پگاه احمدی
چه دل گرفته بهاری
پرنده ها همه آهن
نسیم
موج غباری
به گوش منتظر طفل روستا نرسید
میان جنگل آتش
سرود سریده و ساری
غروب خسته ی شهر
بنفشه هایی پیوسته با نخی تاریک
به روی سنگ مزاری